سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندکی صبر سحر نزدیک است...

روزی زنی عقربی رادید درون آب دست وپامیزند؛ 

تصمیم گرفت عقرب رانجات دهد؛ اماعقرب انگشت او رانیش زد، زن باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بکشد، اما عقرب بار دیگر اورانیش زد.رهگذری او رادید وپرسید:برای چه اصرار داری عقربی را که مدام تو رانیش میزند نجات دهی؟

زن پاسخ داد:این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من عشق ورزیدن است؛

تقدیم به کسانی که نیش عقربهارا خوردند وبازهم عشق ورزیدند...