طلبه ی شهید «عباس جلایی» تعریف می کرد: قبل از شروع عملیات پیروزمندانه ی فتح المبین در پادگان دوکوهه (1) بودیم که خبر رسید، امشب عملیات می شود. همه خود را برای رفتن آماده می کردند. حال و هوای پادگاه به کلی تغییر کرد. در محوطه ی آن جا مجید صدف ساز (2) را دیدم که داشت سرش را با آب می شست. گفتم: در این هوای سرد چرا این کار را می کنی؟ و او با حالتی روحانی جواب داد: «می دانم که انشا الله شهید خواهم شد و تیر به سرم اصابت خواهد کرد و او از اولین شهدای عملیات فتح المبین بود که تیر به سرش اصابت کرد و جاودانه شد.
1- نرسیده به شهر اندیمشک می باشد.
2- پاسدار شهید عبدالمجید صدف ساز در سال 1342 در دزفول متولد شد، پس از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه درآمد و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه ها عزیمت کرد و در عملیات فتح المبین به فیض شهادت نایل آمد.
راوی : شهید عباس جلایی
نام: الشهــید احمد قصیر
هــدف: نابودی اسراییل
الگو: حسین فهـمیده
نحوہ شهادت: عملیات استشهادی
و بههلاکت رساندن 151 صهیونیست
سن شهادت: 18 سال
به فرمودہ سید حسن نصرالله
11 نوامبر ، روز شهـادت این نوجوان
یوم الشهید حزب اللہ نامیدہ شد
??الشهــید احمد قصیر??
فاتح عهـد الاستشهـادیین
?? @Iran_Iran
???? http://telegram.me/Iran_Iran
با آگاهی کامل، قدم در این راه گذاشت و جوانترین شهید مدافع حرم آل رسول الله(ص) شد.
هر وقت به من میگفت: «رضایت بده تا به سوریه بروم»، میگفتم: «اجازه بده سنت کمی بیشتر شود» که میگفت:
«شیطان در کمین ماست و از آن نباید غافل بشویم، چه تضمینی میکنی که چند سال دیگر، من همین آدم باشم.» در واقع نمیخواست تغییر کند و دوست داشت پاک از این دنیا برود.
به روایت مـادر بزرگوار
??شهید سیدمصطفی موسوی??
ولادت: 18 آبان 1374
شهادت: 21 آبان 1394
@Iran_Iran
???? http://telegram.me/Iran_Iran
الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام ـ فی مُناجاتِهِ ـ
و سُقمی لا یَشفیهِ إلاّ طِبُّکَ ، و غَمِّی لا یُزیلُهُ إلاّ قُربُکَ ، و جُرحِی لا یُبرِئُهُ إلاّ صَفحُکَ ، و رَینَ قَلبی لا یَجلوهُ إلاّ عَفوُکَ .;
امام زین العابدین علیه السلام ـ در مناجات ـ گفت
بیمارى مرا جز طبابت تو درمان نمى کند و اندوه مرا جز نزدیک شدن به تو نمى زداید و زخم مرا جز گذشت تو بهبود نمى بخشد و زنگار دلم را جز بخشش تو، صیقل نمى دهد.;
بحار الأنوار : 94/150/21.
ایام ماه مبارک رمضان بود. در کشاکش نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه در شرایط آب و هوایی بسیار سختی که گرمای هوا، کار را بسیار سخت میکند و از لحاظ شرعی افطار جایز میشود، روزه بود. یکی از همرزمانش به او گفت که بیشتر ما تصمیم گرفتیم افطار کنیم و تو؟! جواب داد افطار نخواهم کرد. بعد از پایان مأموریت هنگامی که همه نشستند، دوستان شهیدش را به یاد آورد و لبخند غریبی زد. همرزمش از او پرسید: «راز این لبخندت چیست؟» «مهدی» پاسخ داد که من نفر بعدی هستم که شهید خواهم شد. دوستش به شوخی از او پرسید: «نظرت درباره شهادت در امشب یعنی شب نوزدهم ماه رمضان چیست؟» جواب داد: « نه... میخواهم شهادتم در شب بیست و سوم باشد.» مهدی در شب23 ماه رمضان در نبرد رویارو با تروریستهای تکفیری و دشمنان قسم خورده راه و نهضتِ حسینی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
«مهدی» در 9 مرداد 1392، در سن 24 سالگی و همزمان با ایام شهادت امیر المؤمنین علی (ع)، همانگونه که میخواست به شهادت رسید. او عطشان پر کشید در حالی در دستانش جامی از آب کوثر بود تا روایتگر تشنگیاش باشد. او به شهادت رسید و تحت لوای حضرت زینب (س) به خاک سپرده شد. دوستان و یاران پیکر پاکش را بر دوش کشیدند در حالی که یکی خاک مزارش را بر او میریخت، یکی دست نوازش برسر یتیمانش میکشید و دیگری به خانوادهاش تسلیت میگفت.
«مهدی یاغی» جوان بسیار خوش خندهای بود. همه دوستانش، خندههای او را به یاد دارند. روزی که «مهدی» را در آرامگاهش به امانت میگذاشتند، آنان که چهره اش را دیدند، گفتند: «او میخندید؛ درست مثل خندههای هوشربایش در زمان حیات.»
5 سال بدون «یاغی» و خندههای زیبایش | حریم حرم
https://harimeharam.ir/news/42952?n=5-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D8%BA%DB%8C-%D9%88-%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B4
.: Weblog Themes By Pichak :.