اندکی صبر سحر نزدیک است...

????لطفا هرروز از زندگی را، نخستین روز از بقیه عمر خود به حساب آورید.??

امروز مانند آخرین روز عمرم زندگی خواهم کرد، در گرانبهاترین روز هستی ام،شیره زندگانیم را در شیشه ای خواهم ریخت و آن را مهروموم خواهم کرد،طوری که قطره ای از آن بر زمین نچکد. ‌امروز،حتی لحظه ای را در تاسف بخت بد و ناکامی های گذشته تلف نخواهم کرد.چرا که از یاد ناملایمات و پریشان حالی گذشته کاری ساخته نیست. آیا آب رفته به جوی باز خواهد گشت؟؟ آیا خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد؟؟ آیا می توانم به دیروز برگردم و اشتباهات خود را تصحیح کنم؟ آیا می توانم به دیروز برگردم و مانع از بروز جراحاتی ها شوم که تجربه کرده ام؟ آیا می توانم بدگویی دیروز را پس بگیرم و درد و رنج پدید آمده را ناپدید کنم؟؟

خییییییییییییییر، دیروز برای من مرده و برای همیشه مدفون شده است. من نمی توانم بیش از این درباره دیروز بیندیشم.

(((امروز را مانند آخرین روز عمرم زندگی خواهم کرد)))

از کتاب بزرگترین تاجر دنیا