از این داستان خون
تا به حال تحلیلهایى شده است.
تحلیلهایى نه چندان نزدیک و همدم، بل در برابر و مخالف با هم.
شهادت،
شفاعت،
امر به معروف،
جلوگیرى از ظلم،
انقلاب
و تشکیل حکومت.
و این تعجب ندارد؛
که این داستان کوتاه، اما به بزرگى تاریخ، یک بعد ندارد و یک جهت ندارد.
و این است که هر کس، آن را به گونهاى مىبیند.
این داستان، همچون دشت نیست که نشسته تا آخرش را بینى و کرانههایش را در آغوش نگاهت بنشانى.
این داستان، داستان کوه است،
آن هم کوهى به عظمت تاریخ.
و این است که هر چقدر بالاتر بروى،
بیشتر مىبینى،
در حالى که بیش از یک بعدش را ندیدهاى.
و آن دم که بر قلهاش عروج کنى،
تازه خودت را فراموش مىنمایى و تحلیلهایت را از دست مىگذارى.
مگر آن که از دور تحلیلش کنى
و از سایهاش اندازهاش را بگیرى
و با فشارش، تا امروز و با ادامهاش، در نسلها تقدیرش کنى
و از نشانهها و علامتها تخمینش بزنى.
دورهاى نزدیک و بزرگهاى فشرده را این گونه مىتوان فهمید.
??عاشورا/ ص 51
استاد علی صفایی حائری
?? قرارِ عزم و عزا مدرسه عینصاد
@einsad_meet
.: Weblog Themes By Pichak :.