دوستی می گفت:
سمیناری دعوت شدم که در ورودی, به هر یک از مدعوین بادکنکی می دادند!
سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که 50نفر بودند,تقاضا کرد با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آن را در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند.
سپس از آنها خواست ظرف 5دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود رابیاورد.
من به همراه سایرین دیوانه وار, به جستجو پرداختیم,همدیگر را هل می دادیم و زمین می خوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود,تماشایی...
مهلت 5دقیقه با5دقیقه اضافی به پایان رسید,اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد.
این بار سخنران,همگان را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد,هرکس بادکنکی رابردارد و آن را به صاحبش بدهد!بدین ترتیب کمتر از 5دقیقه همه به بادکنک خود دست یافتند.
سخنران ادامه داد:
این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما می افتد,دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ می اندازیم و نمی دانیم:
***سعادت ما در سعادت و مسرت دیگران است***
به یک دست سعادت آنها را بدهید و سعادت خود را از دست دیگر بگیرید...
فروغ فرخزاد میگه:
چقدر هفتاد ? هشتاد سال کم است برای دیدن تمام دنیا!!!
برای بودن با تمام مردم دنیا!!!
چقدر حیف است که من میمیرم و غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمیکنم!!!
میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه نمیبینم!!
دلم میخواست چند کلیسا معبد و مسجد بزرگ جهان را میدیدم !!!
و دلم میخواست یکبار هم که شده از ارتفاعی بلند پرواز میکردم!!
دلم میخواستهای من زیادند?
بلندند?
طولانی اند?
اما مهمترین دلم میخواست های من این است که:
انسان باشم? انسان بمانم و انسان محشور شوم!!!
چقدر وقت کم است تا وقت دارم باید مهر بورزم ? وقت کم است باید خوب باشم!!!مهربان باشم!!!
و دوست بدارم همه? زیبایی ها را!!!
می گویند : انسان های خوب به بهشت می روند? اما من میگویم? انسان خوب هر جا که باشد ? آنجا بهشت است!!!!!
شاگردی از استاد خود پرسید:
خواهش میکنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
استاد جواب داد:
تو نمیتوانی از روی سخنان یک فرد، تشخیص دهی که او یک انسان خوب است؛
حتی از ظاهر هیچ فردی نیز نمیتوانی به این شناخت برسی،
اما میتوانی از فضایی که در حضور آن فرد، به وجود میآید، او را بشناسی؛
زیرا هیچ کس قادر نیست
فضایی در اطراف خود ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد:
این یعنی بازتاب شعور درونی
وتشعشعات ما به هستی!!
خدایا شکرت...
یه فلج قطع نخاعى ،منتظره یکنفر ببرتش حمام و کاراى دیگه شو انجام بده.میدونى آرزوش چیه؟ فقط یکبار دیگه ،خودش بتونه راه بره و کاراشو انجام بده...
یه نابینا از خواب که بیدار میشه، روشنایى رو نمیبینه، خورشید رو نمیبینه،صبح رو نمیبینه.میدونى آرزوش چیه؟ فقط یکبار، فقط یکروز ،بتونه نزدیکاش و عزیزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببینه...
یه بیمار سرطانى ،دلش میخواد خوب بشه و بدون شیمى درمانى و مسکن هاى قوى زندگى کنه و درد نکشه...
یه کر و لال، آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه...
یه بیمار تنفسى، دلش میخواد، امروز رو بتونه بدون کپسول اکسیژن، نفس بکشه...
یه معتاد در عذاب ،آرزوى بیست و چهار ساعت پاکى رو داره..
الآن مشکلت چیه ؟
دستتو بذار رو زانوت و از تمام وجودت و نعمتایى که خدا بهت داده استفاده کن و به روزى فکرکن که شاید همین نعمتا رو از دست بدى...
پس شکرگزارى کن و ازشون استفاده کن و حل مشکلات رو به خدا بسپار...
تو خیلى خیلى خیلى خوشبختى ....
پس ،ناشکرى نکن و با تمام وجودت بگو،
خدایا شکرت...
.: Weblog Themes By Pichak :.