السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
کسی که بود شکافندهی تمام علوم هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم سر تو باد سلامت یا رسول الله وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم
ای خدای باقر! ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن.
باقر علم جهان را تو ملقب باشی
تو به یادآور هر نالهی زینب باشی
دل شیعه نگرانت
زهر کین برده توانت
*****
امام باقر علیه السلام: محبت خود را در قلب برادرت، با محبت او در قلب خود بشناس.
*****
سالروز شهادت جانسوز نهال گلشن دین ، سپهر دانش و بینش، امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد. ادامه مطلب...
حضرت امام باقر علیه السلام وارد مسجد الحرام شد. گروهى از قریش که آنجا بودند، چون آن حضرت را دیدند پرسیدند: این شخص کیست ؟
گفتند: پیشواى عراقیها (شیعیان ) است .
یکى از آنان گفت : خوب است کسى را بفرستیم تا از ایشان سؤ الى بکند. سپس جوانى از آنان خدمت امام علیه السلام آمد و پرسید:
- آقا! کدام گناه از همه بزرگتر است ؟
امام علیه السلام فرمود: شرابخوارى .
جوان برگشت و پاسخ حضرت را به رفقاى خود گزارش داد. بار دیگر او را فرستادند. جوان همین سوال را تکرار کرد. حضرت فرمود: مگر به تو نگفتم شرابخوارى ! زیرا شراب ، شرابخوار را به زنا، دزدى و آدم کشى وادار مى کند و باعث شرک و کفر به خدا مى گردد. شرابخوار کارهایى را انجام مى دهد که از همه گناهان بزرگتر است .
داستانهای بحار جلد دوم مولف:محمود ناصری
بحار:ج46 ص458
مرحوم آیت الله سید نورالدین جزایرى (متوفى 1348 ه ق ) در کتاب (الخصائص الزینبیه ) آورده است که عالم دانشمند و محدث خبیر شیخ محمد باقر قاینى ، صاحب کتاب کبریت الاحمر در کتاب کشکول خود به نام (سفینة القماش ) مى نویسد:
در عصرى که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوى اشتغال داشتم در آنجا سیدى زاهد و پرهیز کار بود که سواد نداشت ، روزى در حرم حضرت على (ع ) به زیارت مرقد حضرت مشغول بود، دید یکى از زایران ترک زبان ، گوشه اى از حرم نشست و مشغول تلاوت قران شد، این سید جلیل احساساتى شد و به خود گفت : (آیا سزاوار است که ترک و دیلم قران ، کتاب جدت را بخوانند و تو بى سواد باشى و از خواند آیات قرآن محروم بمانى ؟!) او از روى غیرت و همت قسمتى زا اوقاتش را در سقایى (آبرسانى ) صرف کرد تا مخارج زندگى اش را تاءمین کند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقى کرد تا به حدى که در درس خارج آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ ، متوفى 1312 ه ق ) شرکت مى کرد و به درجه اى رسید که احتمال مى دادند به حد اجتهاد رسیده است . این سید جلیل و پارسا براى من چنین نقل کرد:
در عالم خواب امام زمان حضرت ولى عصر (عج ) را دیدم ، بسیار غمگین و آشفته حال بود، به محضرش رفتم و سلام کردم ، سپس عرض کردم : (چرا این گونه ناراحت و گریان هستى ؟) فرمود: (امروز روز وفات عمه ام حضرت زینب (س ) است . از آن روزى که عمه ام زینب (س ) وفات کرده ، تاکنون ، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مى کنند، آن چنان مى گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم ، آنها خطبه حضرت زینب (س ) را که در بازار کوفه خواند، مى خوانند و مى گریند، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده ام .
سؤال: آیا امامت کودکى مانند امام جواد، قابل قبول است؟
جواب: دوران شکوفایى عقل وجسم انسان معمولًا حد و مرز خاصى دارد که با رسیدن آن زمان، جسم و روان به حد کمال مى رسند، ولى چه مانعى دارد که خداوند قادر حکیم، براى مصالحى، این دوران را براى بعضى از بندگان خاص خود کوتاه ساخته، در سال هاى کمترى خلاصه کند؟ در جامعه بشر یت از آغاز تاکنون افرادى بوده اند که از این قاعده عادى مستثنى بوده اند و در پرتو لطف و عنایت خاصى که از طرف خالق جهان به آنان شده است، در سنین کودکى به مقام پیشوایى و رهبرى امتى نائل شده اند.
براى درک بهتر موضوع، مواردى از این استثناها را یاد آورى مى کنیم:
1. قرآن مجید درباره حضرت یحیى و رسالت او و اینکه در دوران کودکى به نبوت برگزیده شده است، مى فرماید:
«یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا».[1]
«اى یحیى کتاب را با تمام قدرت بگیر، ما فرمان نبوت را درکودکى به او دادیم».
بعضى از مفسران کلمه «حکم» را در آیه بالا به معناى هوش و درایت گرفته اند و بعضى گفته اند: مقصود از این کلمه، «نبوت» است. مؤید این نظریه، عبارت قبل آن است که مى فرماید: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة» دادن کتاب نشانه نبوت است، در این صورت مقصود از «حکم» همان نبوّت خواهد بود. ادامه مطلب...
مطابق روایتى یزید به خطیب دربارى خود دستور داد بر منبر برود و معاویه را مورد ثنا و ستایش قرار دهد و نسبت به امام حسین(علیه السلام) و خاندانش بدگویى کند و از وضع موجود بهره گیرى نماید، خطیب نیز چنین کرد و بسیار نسبت به امیرمؤمنان و امام حسین(علیهما السلام) ناسزا گفت!
ناگهان امام سجّاد فریاد برآورد: «وَیْلَکَ أَیُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَیْتَ مَرْضاةَ الَْمخْلُوقِبِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ; واى بر تو اى خطیب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جایگاهت در آتش دوزخ مهیا باد!».
آنگاه رو به یزید کرد و فرمود: «أَتَاْذَنَ لی أَنْ أرْقى هذِهِ الاَْعْوادَ فَأَتَکَلَّمَ بِکَلام فیهِ للهِِ تَعالى رِضىً،وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ; آیا به من اجازه مى دهى که بر فراز این چوب ها(1) بروم و سخنانى بگویم که سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى این مردم در پى داشته باشد؟».
یزید در خواست امام را نپذیرفت، چرا که مى دانست سرانجامش رسوایى اوست، ولى مردم اصرار کردند که یزید اجازه دهد، باز هم یزید نپذیرفت تا آنکه پسر یزید که معاویه نام داشت به پدرش گفت: «به او اجازه بده، زیرا وى توانایى ایراد خطبه را ندارد (و شرمنده خواهد شد)».
یزید به پسرش گفت: «إنَّ هؤلاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَالْفَصاحَةَ وَزَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً; این گروه علم و فصاحت را (از پدرانشان) به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده اند».
سرانجام با اصرار فراوان مردم، یزید اجازه داد که امام سجّاد(علیه السلام) بر منبر برود. ادامه مطلب...
.: Weblog Themes By Pichak :.