اندکی صبر سحر نزدیک است...

سپرهای نوری چیست؟

 

?? استفاده از غیب و نیروهای غیبی که خداوند در قرآن به آنها مکرراً اشاره نموده است؛ می‌تواند ما را در حصار امنی محافظت نماید که دست شیاطین جنّی و انسی را از ما کوتاه نموده و دورمان سپر نوری ایجاد نماید.
• امام سجاد علیه السلام در صحیفه جامعه خویش، سپرهای محافظتی محکـم و مؤثـری را انشاء فرموده و بـرای ما به میـراث گذاشته‌اند.
• شما می‌توانید با کلمات امام متخصص و معصوم، علاوه بر اینکه دور خودتان، 
دورخانـواده‌تان، و دور شهر و کشور و تـمام مظلومان جهـان، سپر نورانی ایجاد می‌کنید، با تکیه بر «اسلحـه‌ی دعـا و توکل» موانع موفقیت خودتان در تمام ابعاد زندگی و نیز موانع پیروزیِ جبهه حق را از میان برمی‌دارید :
?? دریافت نسخه فیزیکی:
mohipub.ir/product/sajjadieh/
?? دسترسی به متن دعاها: 
blog.montazer.ir/sahife
?? کانال دعاهای مهمِ صوتی:
@sahifeh_sajjadiyeh_jameeh



تاریخ : چهارشنبه 04/4/18 | 3:11 عصر | نویسنده : منتظر | نظر

آیا مرا به کشتن، تهدید مى کنى؟ آیا نمى دانى که کشته شدن، عادت ما

در «اللهوف» تألیف سید بن طاووس (م، 664 ق) نیز اینگونه آمده است: ابن زیاد ـ که خدا لعنتش کند ـ به على بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام توجه کرد و گفت: این کیست؟ گفتند: على بن الحسین است. ابن زیاد گفت: مگر خدا على بن الحسین را نکشت؟ على [بن الحسین] علیه السلام به او فرمود: «برادرى داشتم که [او نیز] على بن الحسین نامیده مى شد و مردم او را کشتند».

 

ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت. على [بن الحسین] علیه السلام فرمود: «خداوند جانها را هنگام مرگشان مى گیرد».

 

ابن زیاد گفت: تو جرات جواب دادن به من را دارى؟! او را ببرید و گردنش را بزنید. عمّه او زینب علیهاالسلام این را شنید. گفت: اى ابن زیاد! تو یک تن هم از ما باقى نگذاشته اى. اگر مى خواهى او را بکشى، مرا هم با او بکش.

 

على [بن الحسین] علیه السلام به عمّه اش گفت: «اى عمّه! سخنى مگو تا من با او سخن بگویم». آن گاه به او رو کرد و گفت: «اى ابن زیاد! آیا مرا به کشتن، تهدید مى کنى؟ آیا نمى دانى که کشته شدن، عادت ما و شهادت، کرامت ماست؟».




تاریخ : سه شنبه 04/4/17 | 7:21 عصر | نویسنده : منتظر | نظر

گفتوگوی حضرت زینب با عبیدالله بن زیاد...

عبیدالله پرسید: «این زن که خود را کنار کشیده و دیگر زنان گردش جمع شده‌‎اند کیست؟» زینب پاسخ نگفت. عبیدالله سؤال خود را تکرار کرد. یکی از کنیزان گفت: «او زینب دختر فاطمه دختر پیامبر اسلام است.» [6]

گفت‌وگوی حضرت زینب با عبیدالله بن زیاد

 

عبیدالله بن زیاد: ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا ساخت و کشت و نشان داد که آنچه می‎گفتید دروغی بیش نبود.

زینب: ستایش خدا را که ما را به واسطه پیامبر خود (که از خاندان ماست) گرامی داشت و از پلیدی پاک گردانید. جز فاسق رسوا نمی‎شود و جز بدکار، دروغ نمی‎‌گوید، و بد کار ما نیستیم بلکه دیگرانند‌ (یعنی تو و پیروانت هستید) و ستایش مخصوص خداست

عبیدالله بن زیاد: «دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟

زینب: جز زیبایی ندیدم! [یادداشت 1]آنان کسانی بودند که خدا مقدّر ساخته بود کشته شوند و آنان نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و به‌زودی خداوند تو و آنان را (در روز رستاخیز) با هم روبه‌رو می‎کند و آنان از تو، به درگاه خدا شکایت و دادخواهی خواهند کرد، اینک بنگر که آن روز چه کسی پیروز خواهد شد، مادرت به عزایت بنشیند‌ ای پسر مرجانه!

عبیدالله بن زیاد: خدا دلم را با کشته‌شدن برادر نافرمانت حسین و خاندان و لشکر سرکش او شفا داد.

زینب: به خدا قسم بزرگ ما را کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا در آوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافته‎‌ای

ابن زیاد با حالت خشم و استهزا: این هم مثل پدرش علی سخن‌پرداز است؛ به جان خودم پدرت نیز شاعر بود و سخن به سجع می‎گفت.

زینب: «زن را با سجع‌گویی چه کار؟» (حالا چه وقت سجع گفتن است؟ سرم گرمِ کار دیگر است از سوز سینه چیزی بر زبانم جاری شد وگفتم.[7]

 

ابن زیاد در اثنای این گفت‌وگو از سخنان زینب(س) از شدت خشم شعله‌ور شد و خواست حضرت را مجازات کند، عَمْرو بن حُرَیْث مانع شد و گفت: «ای امیر این یک زن است و کسی زن را به خاطر سخنانش عقوبت نمی‎‌کند!» پس ابن زیاد منصرف شد.[8]




تاریخ : سه شنبه 04/4/17 | 7:1 عصر | نویسنده : منتظر | نظر

خطبه حضرت زینب در کوفه، مطابق نقل کتاب بحار

 خطبه حضرت زینب در کوفه، مطابق نقل کتاب بحار 

ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.

اما بعد: ای مردم کوفه، ای مردمان حیله‌گر و خیانت کار! گریه می‌کنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله‌هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته? خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می‌گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله? فریب و تقلب ساخته‌اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینه‌های آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می‌شود؟ یا همچون سبزه‌هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه? دفن شده‌ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ (ظاهرش چون گورِ کافر پرحُلَل/باطنش قهر خدا عَزَّ و جَلَّ) چه بد توشه‌ای برای آخرت فرستاده‌اید؛ توشه‌ای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود.

گریه می‌کنید؟ زار می‌زنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده‌اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه می‌توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا (ص) فرزند رسول خدا (ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مؤمنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله‌تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.

وای بر شماای مردم کوفه! آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا دریده‌اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده‌اید؟! و چه حرمتی از او شکسته‌اید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته‌اید؟! آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می‌کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کننده‌تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلت‌هایی که خدای متعال به شما می‌دهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی‌کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که او در کمینگاه ما و شماست.

آنگاه حضرت زینب (س) این اشعار را خواند:

ترجمه: اگر پیامبر از شما بپرسد، این چه کاری بود که کردید با آنکه شما امت [پیامبرِ] آخر الزمان بودید [و بر دیگر امت‌ها شرافت داشتید]، چه پاسخ خواهید داد؟ شما چه کردید با اهل بیت و فرزندان و عزیزان من؟! جمعی را به اسارت بردید و گروهی را به خون آغشته کردید.

این پاداش من نبود (با آنکه من خیرخواه شما بودم) در حق خویشاوندانم این‌گونه به من جفا کنید. من می‌ترسم همان عذابی که قوم «اِرَم» (قبیله ای از قوم عاد) را به نابودی کشاند، بر شما نیز فرود آید.

زینب کبری (س) پس از این خطابه جانسوز، روی از آنان برگرداند. در این حال، مردم را دیدم که حیرت‌زده‌اند و از اندوه و پشیمانی، دست به دندان می‌گزند. حِذْیم می‌افزاید: به کنارم نگریستم، پیرمردی را دیدم که اشک می‌ریزد و محاسنش با قطرات اشکش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! پیرانتان بهترین پیران، زنانتان بهترین زنان و جوانانتان بهترین جوانان‌اند. دودمان شما کریم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظیم است.

آنگاه این بیت را خواند:

ترجمه: پیران شما بهترین پیران و دودمان شما نیز بهترین دودمانند و در میان همه تبارها و نسل‌ها، هرگز تبار شما نابود و بی‌اعتبار نخواهند شد.

امام زین العابدین(ع) رو به عمه‌اش کرد و فرمود: «عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که مانده‌اند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمی تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیده‌ای. گریه و زاری، آنان را که رفته‌اند به ما باز نمی‌گرداند». با این سخنِ امام چهارم (ع)، زینب (س) آرام گرفت و حرفی نزد.

 

https://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%88%D9%81%D9%87

?? ?? 




تاریخ : سه شنبه 04/4/17 | 6:57 عصر | نویسنده : منتظر | نظر

دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا

دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا

 

صبری کنید این کشته‌ها را می‌شناسم

جاماندگان نینوا را می‌شناسم

 

من زاده‌ی زهرا علی بن الحسینم

هم زخم‌ها را، هم شفا را می‌شناسم

 

گرچه شناسایی کمی سخت است اما

من دو یتیم مجتبی را می‌شناسم

 

این پیکر مُثله که مانده روی خاک و

رفته سرش بر نیزه‌ها را می‌شناسم

 

از عمه‌جانم مانده اینجا یادگاری

طفلان اویند این دو تا را می‌شناسم

 

از علقمه بوی عمو جانم می‌آید

ای قوم! بوی آشنا را می‌شناسم

 

من تک‌تک این تکه‌تکه جسم‌های

از هم جدا، از سر جدا را می‌شناسم

 

یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما

من یوسف کرببلا را می‌شناسم

 

دفنش بدون بوریا امکان ندارد

من پیکر خون خدا را می‌شناسم

 

بر جسم بابای غریبم یک نشانی است

بر سینه‌ی او جای پا را می‌شناسم

 

?? مهدی_مقیمی

 

اللهم عجل لولیک الفرج

????????????????

مقدمتان رابه کانال فرهنگی مذهبی اشعار ایینی گرامی میداریم@shere_aeinii




تاریخ : سه شنبه 04/4/17 | 6:51 عصر | نویسنده : منتظر | نظر


  • paper | وب دزفان | فروش لینک
  • فروش رپورتاژ آگهی ارزان | رپرتاژآگهی