داستان زیبا اخلاق - اندکی صبر سحر نزدیک است...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی بدون اخلاق...

جوانی بادوچرخه اش باپیرزنی برخوردکرد

.

.

وبه جای اینکه ازاوعذرخواهی کندوکمکش کندتاازجایش بلندشود،شروع به خندیدن ومسخره کردن اونمود؛

سپس راهش راکشیدورفت؛پیرزن صدایش زدوگفت:چیزی از تو افتاده است.

جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛پیرزن به اوگفت:زیادنگرد؛

 مروت ومردانگی ات به زمین افتادوهرگزآنرانخواهی یافت؛؛

.‌

? "زندگی اگر خالی ازادب واحساس واحترام واخلاق باشد،هیچ ارزشی ندارد"

زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!

صدا می کنی و می شنوی؛

پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهد ...




تاریخ : جمعه 94/6/20 | 11:27 صبح | نویسنده : منتظر | نظر
       



  • paper | وب دزفان | فروش لینک
  • فروش رپورتاژ آگهی ارزان | رپرتاژآگهی